صائب تبریزی
غزل 3001 - 4000
غزل شمارهٔ ۳۲۵۴: جوهر می ز رگ ابر مثنی گردد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
جوهر می ز رگ ابر مثنی گردد از شفق رنگ می لعل دو بالا گردد یک زمان پرده ازان روی دل آرا بردار تا سیه خانه این دشت سویدا گردد خاکساری است که از درد طلب می پیچد گردبادی که درین دامن صحرا گردد شوق اگر عام کند سلسله جنبانی را کوه چون ریگ روان بادیه پیما گردد شود از آه پریشان دل خورشید سیاه خط ز رخسار تو روزی که هویدا گردد کوهکن را به سخن صورت شیرین نگذاشت لاف بیکار بود کار چو گویا گردد نامه تسکین ندهد دیده مشتاقان را کف محال است که مهر لب دریا گردد گریه مردم بیدرد شود خرج زمین این نه سیلی است که پیوسته به دریا گردد گر بداند چه ثمرهاست تهیدستی را سرو آواره ز گلزار به یک پا گردد هرکه صائب شود از باده عرفان سرگرم همچو خورشید درین دایره تنها گردد صائب تبریزی