صائب تبریزی
غزل 3001 - 4000
غزل شمارهٔ ۳۲۴۹: هرکجا پرتو جانانه ما می افتد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
هرکجا پرتو جانانه ما می افتد برق در خرمن پروانه ما می افتد از تن غرقه به خون کان بدخشان شده ایم سنگ اطفال به دیوانه ما می افتد می توان زود دل از خانه ویران برداشت قدم سیل به ویرانه ما می افتد این چه آهوست کز اندیشه صیادی او رعشه بر پنجه شیرانه ما می افتد از دبستان ره کاشانه خود هر طفلی می گذارد، پی دیوانه ما می افتد می کند کار نمک با جگر زخمی ما ماهتابی که به غمخانه ما می افتد خاکبازی همه را برده چو طفلان از راه که به فکر دل ویرانه ما می افتد؟ نیست ممکن که به خرمن نرساند خود را در دل سنگ اگر دانه ما می افتد در دیاری که بود کعبه برابر با خاک که به تعمیر صنمخانه ما می افتد؟ می پرد روزنه را دیده امید امروز تا که را راه به کاشانه ما می افتد نیست ممکن که قیامت به خود آید صائب هرکه را راه به میخانه ما می افتد صائب تبریزی