صائب تبریزی
غزل 3001 - 4000
غزل شمارهٔ ۳۲۰۱: که بر بالین من با قامت چالاک می آید
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
که بر بالین من با قامت چالاک می آید؟ که آه از سینه ام بیرون گریبان چاک می آید در آن محفل که دیوار و در آتش زیر پا دارد کجا خودداری از پروانه بیباک می آید؟ نمی آید علاج زهر خشک از سوزن عیسی که این خار از جگر بیرون به دست تاک می آید چراغ کشته روشن می توان کردن ز مژگانش به چشم هر که آن رخسار آتشناک می آید در آن کشور که از زنگار نشناسد طوطی را چه کار از جوهر آیینه ادراک می آید؟ به خون خلق از ان تشنه است مژگان سبکدستش که از آغوش زخم آن تیغ بیرون پاک می آید من آن صید همایونم که اشک شادی از قتلم به چشم جوهر شمشیر آن بیباک می آید کدامین خانه پردازست در خلوت سرای دل؟ که گردآلود حرف از سینه غمناک می آید ز زخم آسیا، بی حاصلان را نیست پروایی توگر بی مدعا گردی چه از افلاک می آید؟ که می سازد نشان تیر یارب استخوانم را؟ که چون صبح از زمین بیرون گریبان چاک می آید زجیب فکر اگر گاهی سر عاشق برون آید به انداز کمند وحدت فتراک می آید مدو دنبال روزی، پا به دامان قناعت کش که گندم از زمین بیرون گریبان چاک می آید دهان خویش صائب چون صدف پاک از شکایت کن که جای لقمه گوهر در دهان پاک می آید صائب تبریزی