صائب تبریزی
غزل 3001 - 4000
غزل شمارهٔ ۳۱۹۵: غم عالم به دل از دیده خونبار می آید
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
غم عالم به دل از دیده خونبار می آید به این گلشن خزان از رخنه دیوار می آید تسلی در دل آزرده عاشق نمی باشد ازین ویرانه دایم ناله بیمار می آید به سختیهای دوران صبر کن ای تشنه راحت که آب گریه شادی ازین کهسار می آید فشاند آستین بی نیازی چون غنای حق چه از گفتار می خیزد، چه از کردار می آید؟ پس از مردن به من شد مهربان جانان، ندانستم زخواب مرگ کار دولت بیدار می آید چراغ گل زبیتابی به شمع صبح می ماند کدامین سنگدل یارب به این گلزار می آید؟ در آن وادی که قطع ره به همت می توان کردن زپای خفته کار تیغ لنگردار می آید زحبس پیله، کرم پیله هم آزاد می گردد اگر زاهد برون از پرده پندار می آید اگر در دل نباشد غصه دوران گره صائب سخن یکدست می خیزد، نفس هموار می آید صائب تبریزی