صائب تبریزی
غزل 3001 - 4000
غزل شمارهٔ ۳۱۸۵: نه چندان است شوق من که از دل بر زبان آید
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
نه چندان است شوق من که از دل بر زبان آید چسان دریای بی پایان به جوی ناودان آید؟ سبکباری پر و بال است جویای سلامت را که از دریا خس و خاشاک آسان بر کران آید نگردد سخت جانیها سپر تیر حوادث را به مغز این ناوک دلدوز پیش از استخوان آید به آه گرم دل را آب کن گر تشنه وصلی که بی مانع به سیر گلستان آب روان آید تو پنداری پس سر کرده ای اعمال زشت خود نمی دانی که پیشت چون بلای ناگهان آید مشو ای سنگدل غافل ز آه آسمان سیرم که گاهی از قضا تیر هوایی بر نشان آید کند مغلوب شیطان را به همت نفس صاحبدل که سگ بر گرگ مستولی به امداد شبان آید زطوفان تر نشد کشت امید آسمان صائب مگر از اشک من آبی به جوی کهکشان آید صائب تبریزی