صائب تبریزی
غزل 3001 - 4000
غزل شمارهٔ ۳۱۸۴: به همت کشتی تن را شکستم تا چه پیش آید
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
به همت کشتی تن را شکستم تا چه پیش آید درین دریای بی پایان نشستم تا چه پیش آید یکی صد شد زتسبیح ریایی عقده کارم کمر در خدمت زنار بستم تا چه پیش آید زبیتابی گره نگشود از کار سپند من مربع در دل آتش نشستم تا چه پیش آید غبار خاطرم چون آسیا افزود از گردش به دامن پای خواب آلود بستم تا چه پیش آید گرفتار محبت گرچه آزادی نمی بیند زبندی خانه افلاک جستم تا چه پیش آید نشد نقش مرادی جلوه گر زآیینه گردون پس آیینه زانو نشستم تا چه پیش آید چوبی سنگین دلی نتوان ثمر زین بوستان بردن فلاخن وار بر دل سنگ بستم تا چه پیش آید لب گفتار بستم چون صدف از حرف نیک و بد به فال گوش در دریا نشستم تا چه پیش آید به تنگ هوشیاری ساختن از من نمی آید گهی دیوانه، گاهی نیم مستم تا چه پیش آید (فریب کعبه جویان پرده چشم خدابین شد دل بت را زنادانی شکستم تا چه پیش آید) نرفت از پیش کاری چون به دست و پا زدن صائب دو دست سعی را بر پشت بستم تا چه پیش آید صائب تبریزی