صائب تبریزی
غزل 3001 - 4000
غزل شمارهٔ ۳۱۷۰: به دل مژگان آن ناآشنا پنهان نمی ماند
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
به دل مژگان آن ناآشنا پنهان نمی ماند که خاری گر خلد در دست و پا پنهان نمی ماند برو ای ساده دل این پنبه را بر داغ دیگر نه درین ابر تنک خورشید ما پنهان نمی ماند چو آب از لعل و چون رنگ از رخ یاقوت می تابد صفای دست او زیر حنا پنهان نمی ماند دل ما و نگاهت هر دو می دانند حال هم که حال آشنا از آشنا پنهان نمی ماند زدامان شفق گل می کند هر صبح و هر شامی چو شمع صبحگاهی خون ما پنهان نمی ماند تراوش می کند خون دل از سیمای گفتارم نسیم مشک در جیب صبا پنهان نمی ماند کجا ابر تنک خورشید را آیینه دان گردد؟ صفای سینه اش زیر قبا پنهان نمی ماند چه لازم وصف شعر آبدار خود کنی صائب؟ اگر دارد گهر آب صفا، پنهان نمی ماند صائب تبریزی