صائب تبریزی
غزل 3001 - 4000
غزل شمارهٔ ۳۱۵۹: زگرمی خون من جوهر به تیغ او بسوزاند
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
زگرمی خون من جوهر به تیغ او بسوزاند فروغ لاله من آب را در جو بسوزاند دل آن طالع کجا دارد کز آن رخسار گل چیند؟ مگر دلهای شب داغی به یاد او بسوزاند میسر نیست از دنیا گذشتن هر سبکرو را که این صحرا نفس در سینه آهو بسوزاند به تیغ خویش رحمی کن نداری رحم اگر برمن که جوهر را زگرمی خون من چون مو بسوزاند به داغ ناامیدی خرمن خورشید می سوزد کجا مشت خس و خار مرا آن رو بسوزاند؟ نگردد آب از سنگین دلی در حلقه چشمش دو عالم را اگر برق نگاه او بسوزاند پس از مردن به خاک من گل افشاندن به آن ماند که با صندل عزیز خویش را هندو بسوزاند زدود عنبرینش بوی ریحان بهشت آید سپندی را که صائب آتش آن رو بسوزاند صائب تبریزی