صائب تبریزی
غزل 3001 - 4000
غزل شمارهٔ ۳۱۴۰: شدم آسوده تا از دیده اشک لاله رنگ آمد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
شدم آسوده تا از دیده اشک لاله رنگ آمد نهادم پشت بر دیوار تا پایم به سنگ آمد غم عالم چه حد دارد به گرد عاشقان گردد؟ حصار عافیت دیوانه را خوی پلنگ آمد حذر از دشمنی کن کز طریق صلح می آید از ان دشمن چرا ترسد کسی کز راه جنگ آمد؟ صفیر دلخراشی می فشارد بر جگر ناخن کدامین شیشه دل باز در راهش به سنگ آمد؟ به دست کوتهم رحمت کن ای دامان عریانی که از چین جبین آستین دستم به تنگ آمد نه از مسجد فتوحی شد نه از میخانه امدادی به هر جانب که رفتم پای امیدم به سنگ آمد به اندک روزگاری جامه بر تن می درد صائب به رنگ غنچه هر کس در گلستان دست تنگ آمد صائب تبریزی