صائب تبریزی
غزل 3001 - 4000
غزل شمارهٔ ۳۱۰۰: ز ابروی تو دل گردد زره، گر آهنین باشد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ز ابروی تو دل گردد زره، گر آهنین باشد کمانی را که تیر از خانه خیزد این چنین باشد کند در پرده مه سیر خورشید جهان آرا زصورت، دیده هر کس به صورت آفرین باشد مرا با قامت رعنای او عیشی است بی پایان حیات جاودان از مردم کوتاه بین باشد نگردد مانع از گوهرافشانی موج، دریا را چه پروا باد دستان را زچین آستین باشد؟ درین بستان نهد چون سرو هر کس دست خود بر دل در ایام خزان پیرایه روی زمین باشد شود روشنتر از صبح قیامت شمع اقبالش سرافرازی که چون خورشید چشمش بر زمین باشد عمل چون خالص افتد خود بهشت خویش می گردد که شمع خانه زنبور هم از انگبین باشد چه با من می تواند کرد داغ عشق او صائب؟ سمندر را چه پروا از شراب آتشین باشد؟ صائب تبریزی