صائب تبریزی
غزل 3001 - 4000
غزل شمارهٔ ۳۰۹۰: مرا پیغام لطفی از زبان خامه بس باشد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
مرا پیغام لطفی از زبان خامه بس باشد شب امیدواری از سواد نامه بس باشد به مکتوبی حیات رفته من باز می آید مرا صور قیامت از صریر خامه بس باشد به آهی می توان دل را زمطلبها تهی کردن که یک قاصد برای بردن صد نامه بس باشد زیک فریاد بیتابانه صد فریاد می خیزد سپندی از برای گرمی هنگامه بس باشد به اندک سختیی، دل چاک می گردد سخنور را که روی سخت ناخن بهر شق خامه بس باشد مکن اسراف در اسباب شید و زرق ای زاهد که چندین مرده را آن گنبد عمامه بس باشد خموشی بحر بی پایان و سیلاب است گویایی دلیل جهل، لاف علم از علامه بس باشد چه در تحصیل بوی خوش، نفس چون عود می سوزی؟ نسیم خلق، مردان را عبیر جامه بس باشد پریشان می کند اندک غمی وقت سخنور را که یک مو بهر تشویش دماغ خامه بس باشد گرفتم ترک دلدار از هجوم بوالهوس صائب ایاز خاص را عیب قبول عامه بس باشد صائب تبریزی