صائب تبریزی
غزل 3001 - 4000
غزل شمارهٔ ۳۰۸۲: بهار نوجوانی رفت، کی دیوانه خواهی شد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
بهار نوجوانی رفت، کی دیوانه خواهی شد؟ چراغ زندگی گل کرد، کی پروانه خواهی شد؟ زخواب نوبهاران بوی گل برخاست ای غافل تو هم برخیز اگر بیرون ازین غمخانه خواهی شد زگل ته جرعه ای، از بلبلان مانده است فریادی ازین فرصت مشو غافل اگر دیوانه خواهی شد چو مجنون دامن صحرای وحشت را به دست آور اگر از آشنایان جهان بیگانه خواهی شد مشو غافل درین گلشن چو شبنم از نظر بازی که تا بر هم گذاری چشم را افسانه خواهی شد فریب خار خار آرزو خوردی، ندانستی که چون خاشاک آخر خرج آتشخانه خواهی شد رهایی نیست ممکن از قفس مرغ ترا هرگز زبوی گل اگر قانع به آب و دانه خواهی شد به بوی باده از میخانه عرفان قناعت کن که از خود بیخبر در اولین پیمانه خواهی شد حریم زلف را از محرمان خاص می گردی اگر خاموش با چندین زبان چون شانه خواهی شد نه کار شیر مردان است جوی شیر آوردن خجل چون کوهکن زین بازی طفلانه خواهی شد مخور چون ساغر می روی دست رنگ و بو صائب که با دست تهی بیرون ازین میخانه خواهی شد صائب تبریزی