صائب تبریزی
غزل 3001 - 4000
غزل شمارهٔ ۳۰۶۲: هلال عید از گردون زنگاری هویدا شد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
هلال عید از گردون زنگاری هویدا شد پی بیرون شد از دریای غم کشتی مهیا شد زماه نو چنان شد صیقلی آیینه دلها که هر کس هر چه در دل داشت بی مانع هویدا شد به از روشندلی تیر شهابی نیست شیطان را که شد باریک زاهد تا هلال عید پیدا شد به ساغرهای پی در پی مرا دریاب ای ساقی که بر تن پوست خشک از زهد خشکم همچو مینا شد به چندین چشم بر گردون هلال عید می جستم زموج باده چندین ماه نو یکبار پیدا شد به صد رنگینی طاوس بیرون آمد از خلوت بط می گرچه چندی از نظر پنهان چو عنقا شد به یک ناخن گره نتوان گشود از عقده مشکل دل عالم زماه عید حیرانم که چون وا شد چو بوی گل که از بسیاری برگ گل افزاید زماه روزه حسن دختر رز عالم آرا شد نگردد ساز چون قانون عشرت می پرستان را؟ که مضراب دگر صائب زماه نو مهیا شد صائب تبریزی