صائب تبریزی
غزل 3001 - 4000
غزل شمارهٔ ۳۰۶۱: به دلهای فگار آن لعل روشن گوهر آویزد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
به دلهای فگار آن لعل روشن گوهر آویزد که اخگر بر کباب تر به آسانی درآویزد در آن دریا که دست از جان خود شستن بود ساحل زهی غافل که از موج خطر در لنگر آویزد رگ جانم زغیرت موی آتش دیده می گردد اگر پروانه ای را شعله در بال و پر آویزد ندارد جز گرفتاری ثمر آمیزش خوبان گره در کارش افتد رشته چون در گوهر آویزد ز آتش هر که را نور بصیرت می شود حاصل چوخار رهگذر هردم به دامانی درآویزد مگر از خط به فکر ما سیه روزان فتد حسنش که چون آیینه شد تاریک در خاکستر آویزد ندارد صرفه ای کشتی گرفتن با زبردستان بود در خاک دایم هر که با گردون در آویزد به تردستی زبان کوتاه کن صائب خسیسان را که خار تر به دامن راهرو را کمتر آویزد صائب تبریزی