صائب تبریزی
غزل 3001 - 4000
غزل شمارهٔ ۳۰۴۲: زرخسار تو رنگ از گلشن ایجاد می خیزد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
زرخسار تو رنگ از گلشن ایجاد می خیزد زرفتار تو از آب روان فریاد می خیزد به هر گلشن که با آن قد رعنا جلوه گر گردی به تعظیم تو سرو از جای خود آزاد می خیزد ز آب آیینه روشن پذیرد زنگ و شیرین را زدل زنگار از تردستی فرهاد می خیزد کجا خون می تواند شست رنگ از غنچه پیکان؟ به می کی گرد کلفت از دل تا شاد می خیزد؟ اگر چون کاسه خالی نیستند از مغز این سرها چرا انگشت بر هر لب زنی فریاد می خیزد؟ کند از علم رسمی پاک، دل را ساده لوحیها به صیقل جوهر از آیینه فولاد می خیزد چرا صائب به هم دارند غیرت کشتگان او؟ رقم یکدست اگر از خامه فولاد می خیزد صائب تبریزی