صائب تبریزی
غزل 3001 - 4000
غزل شمارهٔ ۳۰۳۹: نشد از دل غبار از شیشه و پیمانه برخیزد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
نشد از دل غبار از شیشه و پیمانه برخیزد مگر ابری زبحر گریه مستانه برخیزد کند معشوق را بی دست و پا بیتابی عاشق بلرزد شمع بر خود چون زجا پروانه برخیزد ندارد این چنین خاک مرادی عالم امکان نشیند گرد اگر برتربتم دیوانه برخیزد به تنگ آمد معلم آنچنان از شوخی طفلان که هر ساعت به تقریبی زمکتب خانه برخیزد که را داریم ما افتادگان جز گرد ویرانی؟ که پیش پای سیل از جا سبکروحانه برخیزد اگر ابر بهاران گردد آه گریه آلودم به جای سبزه فریاد از دل هر دانه برخیزد من آن روز از جنون خود تسلی می شوم صائب که از جوش شرابم سقف این میخانه برخیزد صائب تبریزی