صائب تبریزی
غزل 3001 - 4000
غزل شمارهٔ ۳۰۱۹: مکن کاری که از جورت دل اندوهگین لرزد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
مکن کاری که از جورت دل اندوهگین لرزد که از لرزیدن من آسمانها چون زمین لرزد زچشم بد خطر افزون بود رنگین لباسان را زصحرا بیش در فانوس شمع دوربین لرزد فروغ لعل و یاقوتم که بر کوه است پشت من نیم شمعی که بر پرتو زباد آستین لرزد به آه سرد چون زحمت دهم آن نازپرور را؟ که از سرمای گل چون برگ بید آن نازنین لرزد ندارد یاد چون من بیقراری صفحه دوران که نامم همچو دست رعشه داران در نگین لرزد به شمع صبحدم پروانه را چندان نلرزد دل که وقت خط به رخسار تو زلف عنبرین لرزد دل از جان بر گرفتن نیست کار هر تنک ظرفی عجب نبود عرق بر چهره آن مه جبین لرزد به قدر حاصل از دنیا بود غم قسمت هر کس به خرمت صاحب خرمن فزون از خوشه چین لرزد زحرف سرد ناصح عاشق صادق نیندیشد کی از باد خزان بر خویش سرو راستین لرزد؟ زبان در کام کش صائب اگر آسودگی خواهی که دایم شمع بر جان از زبان آتشین لرزد صائب تبریزی