صائب تبریزی
غزل 2001 - 3000
غزل شمارهٔ ۲۹۹۳: اگرچه خاکسارم بر جهان پا می توانم زد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
اگرچه خاکسارم بر جهان پا می توانم زد کف خاکی همان در چشم دنیا می توانم زد مروت نیست در غربت فکندن سنگ طفلان را وگرنه خیمه چون مجنون به حصار می توانم زد زفکر زاد عقبی پایم از گل برنمی آید وگرنه پشت پا آسان به دنیا می توانم زد اگر چون صبح باشد عزم صادق در بساط من به قلب چرخ چون خورشید تنها می توانم زد دلم چون برگ بید از آب زیر کاه می لرزد وگرنه سینه چون کشتی به دریا می توانم زد اگر سودا مرا چون گردباد از خاک بردارد سراسرها درین دامان صحرا می توانم زد به آزادی نمی سازد دل عاشق گرفتاران زدام زلف، صائب ورنه سروا می توانم زد صائب تبریزی