صائب تبریزی
غزل 2001 - 3000
غزل شمارهٔ ۲۹۹۰: دل آزاده را هرگز غم عالم نمی گیرد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
دل آزاده را هرگز غم عالم نمی گیرد مسیحا را کمند رشته مریم نمی گیرد نگردد دام ره زیب جهان دلهای روشن را که رنگ و بوی گلشن دامن شبنم نمی گیرد برو ناصح به کار غیر کن این چرب نرمی را که داغ شوخ چشم ما به خود مرهم نمی گیرد گهر بر آبروی خویش می لرزد، نمی داند که ابر بی نیاز ما ز دریا نم نمی گیرد نمی چسبد به دل تن پروران را حرف اهل دل چو کاغذ چرب باشد نقش از خاتم نمی گیرد کسی کز تنگدستی هر دم آویزد به دامانی ندانم دامن شب را چرا محکم نمی گیرد؟ مزن دست تأسف بر هم از مرگ سیه کاران که خون مرده را هرگز کسی ماتم نمی گیرد چه مطلب خوشتر از پاس نفس اهل بصیرت را؟ سخن را عیسی ما از لب مریم نمی گیرد پر کاهی است کوه درد در میزان آزادان زبار دل قد سرو و صنوبر خم نمی گیرد سر هر کس که گرم از کاسه زانوی خود گردد به منت جام را صائب زدست جم نمی گیرد صائب تبریزی