صائب تبریزی
غزل 2001 - 3000
غزل شمارهٔ ۲۹۸۱: زخون خویش تیغ دشمن من رنگ می گیرد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
زخون خویش تیغ دشمن من رنگ می گیرد دلیر آن است کز دشمن سلاح جنگ می گیرد نبندد صورت از یکرنگ دشمن، دوستی هرگز زعکس طوطیان آیینه من زنگ می گیرد گرانی می کند بر دل مرا حرف سبک مغزان اگرچه از هوا دیوانه من سنگ می گیرد زهمچشمان گزیری نیست خوبان را که در گلشن گل از گل رنگ می بازد، گل از گل رنگ می گیرد به همت می توان از سربلندان یافت کام دل که از خورشید تابان لعل آب و رنگ می گیرد اگرچه از سیاهی هیچ رنگی نیست بالاتر دل از من بیش چشم آسمانی رنگ می گیرد ز اقبال لب پیمانه خونها در جگر دارم که گاهی بوسه ای زان لعل آتش رنگ می گیرد نگنجد گر قبا در پیرهن از شوق، جا دارد که در آغوش آن سیمین بدن را تنگ می گیرد به یک تلخی زصدتلخی قناعت کردن اولی تر مرا از صلح مردم بیش دل از جنگ می گیرد گریبان چاک سازد ابر را برق سبک جولان عبث صائب لباس غنچه بر گل تنگ می گیرد صائب تبریزی