صائب تبریزی
غزل 2001 - 3000
غزل شمارهٔ ۲۹۷۴: زدلسوزان که را دارم که جا در انجمن گیرد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
زدلسوزان که را دارم که جا در انجمن گیرد؟ مگر جا در حریم او سپند از بهر من گیرد زخط شد صفحه رخسارجانان مصحف ناطق سلیمان مور را مهر خموشی از دهن گیرد جگرگاه بدخشان داغها دارد زرشک او کجا رنگ از سهیل باده آن سیب ذقن گیرد؟ نگردد زلف از دیدار مانع موشکافان را که از شام غریبان دوربین فیض وطن گیرد خطا باشد به آن خط نسبت مشک ختن کردن که یوسف زان غبار خط عبیر پیرهن گیرد بود نعلش در آتش هر که چشمی هست در راهش زلیخا نیست ممکن ره به بوی پیرهن گیرد چنان در پله افتادگی ثابت قدم گشتم که بندد بر زمین نقش آن که خواهد دست من گیرد دم سرد خزان را حلقه بیرون در سازد گلستانی که رنگ از شعله آواز من گیرد کسی را می رسد لاف زبردستی درین میدان که تیغ از دست کوه بیستون چون کوهکن گیرد چه حرف است این که از آیینه طوطی می شود گویا؟ که آن آیینه رو بر طوطیان راه سخن گیرد من از تردامنی صائب به این خوش می کنم دل را که گردد سبز خار خشک اگر دامان من گیرد صائب تبریزی