صائب تبریزی
غزل 2001 - 3000
غزل شمارهٔ ۲۹۷۱: زبیتابان کجا آن مست بی پروا خبر گیرد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
زبیتابان کجا آن مست بی پروا خبر گیرد؟ سپند ما مگر زان آتشین سیما خبر گیرد زاحوال هواداران مشو غافل زبسیاری که از هر ذره خورشید جهان آرا خبر گیرد غم عقبی نگردد گرد دل آزاد مردان را که از دنیا خبر دارد که از دنیا خبر گیرد؟ زمشت خار ما ای ابر رحمت سرگران مگذر که با آن کثرت از هر موجه ای دریا خبر گیرد نه از قاصد شکایت نه زمرغ نامه بردارم که از خود بیخبر گردد کسی کز ما خبر گیرد به پای مرغ می خارد سر شوریده خود را زخار پا کجا مجنون بی پروا خبر گیرد؟ شود گردکسادی سرمه انصاف گوهر را مگر در عهد خط آن ظالم از دلها خبر گیرد سپرداری کند از موم سبز آیینه خود را گر آن آیینه رو از طوطی گویا خبر گیرد زبیدردی به فکر دردمندان کس نمی افتد مگر ما از دل افگار و دل از ما خبر گیرد بغیر از گردباد امروز در دامان این صحرا که را داریم ما سرگشتگان کز ما خبر گیرد؟ زخونگرمان درین محفل نمی یابیم دلسوزی مگر خونابه اشک از کباب ما خبر گیرد دم جان بخش آخر کار خود را می کند صائب اگر عیسی زبیماران به استغنا خبر گیرد صائب تبریزی