صائب تبریزی
غزل 2001 - 3000
غزل شمارهٔ ۲۹۶۹: زدیدار تو از یوسف زلیخا مهر برگیرد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
زدیدار تو از یوسف زلیخا مهر برگیرد چراغ دیده یعقوب از روی تو درگیرد نه زاهد ماند نه میخواره از حسن جهانسوزش که چون گردید آتش شعله ور در خشک و تر گیرد در آب زندگانی موی آتش دیده را ماند رگ جانی که پیچ و تاب از ان موی کمر گیرد از ان عاشق به آتشهای رنگارنگ می سوزد که آن روی لطیف از هر نگه رنگ دگر گیرد ز سر پا کردگان را تا چه گلها بر سر افشاند بیابانی که پای راهرو را در گهر گیرد زخرمن جوی رزق، از خوشه چینان دست کوته کن که مور پست فطرت دانه از مور دگر گیرد سپر انداختم تا خون نباید خورد، ازین غافل که این پیمانه چون شد سرنگون خون بیشتر گیرد من آن لعل گرانقدرم بساط خاک را صائب که بوسد دست خود هر کس مرا از خاک برگیرد صائب تبریزی