صائب تبریزی
غزل 2001 - 3000
غزل شمارهٔ ۲۹۶۵: بدن را در زمین هرگز روان پاک نگذارد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
بدن را در زمین هرگز روان پاک نگذارد که دام خویش را صیاد زیر خاک نگذارد یکی صد شد زفیض صبح تأثیر سرشک من که حق دانه پیش خود زمین پاک نگذارد شهادت غافل از پاس ادب جان را نمی سازد سر عاشق قدم بر دیده فتراک نگذارد کجا خواهد لب گستاخ را راه سخن دادن؟ شکر خندی که دلها را گریبان چاک نگذارد زصبح آفرینش بر نیاید آتشین رویی که در کوی تو چون خورشید سر بر خاک نگذارد به ور باده نتواند برآمد هر زبردستی که را دیدی که پشت دست پیش تاک نگذارد؟ گزیدم با هزاران آرزو عشقش، ندانستم که در دل آرزو آن شعله بیباک نگذارد مرا چون آب بود از جلوه مستانه اش روشن که قمری را به سرو آن قامت چالاک نگذارد طلسم شیشه نتواند برآمد با می زورین عبث سر در سر پرشور من افلاک نگذارد گرفتم چون شرر در سینه خارا نهان گشتم مرا در پرده نور شعله ادراک نگذارد نماند از چشم تر در سینه صائب خرده رازم که ابر نوبهاران دانه ای در خاک نگذارد صائب تبریزی