صائب تبریزی
غزل 2001 - 3000
غزل شمارهٔ ۲۹۳۶: سمندر داغها از آتش رخسار او دارد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
سمندر داغها از آتش رخسار او دارد کجا یاقوت تاب گرمی بازار او دارد نه تنها نقطه خاک است چون ناقوس ازو نالان که چرخ از کهکشان هم بر کمر زنار او دارد به تیغ کوه خون خویش را چون لاله می ریزد زبس کبک خرامان خجلت از رفتار او دارد زخط سبز دارد طوطیان خوش سخن با خود کجا پروای طوطی لعل شکربار او دارد؟ چه حاجت شبنم بیگانه گلزار الهی را؟ نظر بر زیب و زینت کی گل رخسار او دارد؟ مگر پوشیده چشمی دست گیرد پیر کنعان را درین گلشن که حسن یوسفی هر خار او دارد زسرو خوشخرام او که غافل می تواند شد؟ که دل تعلیم از خود رفتن از رفتار او دارد گریبان چاک سازد چون می پرزور مینا را به خون هر که رغبت غمزه خونخوار او دارد نخواهد رخنه زخم نمایان ماند در دلها اگر این چاشنی شیرینی گفتار او دارد دل روشن به دست آور اگر دیدار می خواهی که این آیینه تاب جلوه دیدار او دارد مرا بیکار داند عقل کارافزا، نمی داند که هر کس را به کاری غمزه پرکار او دارد نگرداند زخورشید قیامت روی خود صائب خریداری که داغ گرمی بازار او دارد صائب تبریزی