صائب تبریزی
غزل 2001 - 3000
غزل شمارهٔ ۲۹۳۳: کجا پروای ما سرگشتگان آن مه جبین دارد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
کجا پروای ما سرگشتگان آن مه جبین دارد؟ که خون صد چراغ مهر را در آستین دارد زجمعیت امید بی نیازی داشتم، غافل که آنجا صاحب خرمن نظر بر خوشه چین دارد چه شیرینی است یارب با زمین پاک خرسندی که هر نی را که می کاوی شکر در آستین دارد امید جان شیرین داشتم از لعل سیرابش ندانستم که از خط زهر در زیر نگین دارد عدالت این تقاضا می کند کز خرمن قسمت نیابد نان جو هر کس زبان گندمین دارد بهشت نقد می خواهی به نقد وقت قانع شو که روز خوش نبیند هر که چشم دوربین دارد اگر عارف سفر از خود کند یک بار، می یابد که دامان بهار عیش را صحرانشین دارد اثر بگذار تا ایمن شوی از مرگ گمنامی که از آیینه اسکندر حصار آهنین دارد کدامین گوهر ارزنده افتاده است از دستش؟ که با صد چشم روشن آسمان رو بر زمین دارد ندیدم تا به خاک افتاده نور مهر را صائب نشد روشن که چرخ بیوفا با مهرکین دارد صائب تبریزی