صائب تبریزی
غزل 2001 - 3000
غزل شمارهٔ ۲۸۹۱: زگردون عاقبت جان مصفا سر برون آرد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
زگردون عاقبت جان مصفا سر برون آرد که می چون صاف شد در خم زمینا سر برون آرد اگرچه کوچه زنجیر بن بست است در ظاهر گذارد هر که پادروی، زصحرا سر برون آرد نماند چشم بینا بر زمین باریک بینان را که سوزن از گریبان مسیحا سر برون آرد زبان آتشین از سرزنش سالم نمی ماند که رزق گاز گردد شمع هر جا سر برون آرد فغان کز کوته اندیشی نمی دانند بدکاران که امروز آنچه می کارند فردا سر برون آرد فرو خور آتش خشم سبکسر را که هر خاری که در دل بشکنی، از چشم اعدا سر برون آرد به روی آتشین و لعل جان بخش تو می ماند اگر از روزن خورشید، عیسی سر برون آرد به دشواری نفس ره می برد تنگ دهانش را کجا هر موشکافی زین معما سر برون آرد؟ به نومیدی مده سر رشته امید را از کف که این موج سراب آخر زدریا سر برون آرد پشیمانی ندارد گوشه گیری صائب از مردم زکوه قاف هیهات است عنقا سر برون آرد صائب تبریزی