صائب تبریزی
غزل 2001 - 3000
غزل شمارهٔ ۲۸۷۷: نه از رحم است اگر نخجیر من بسمل نمی گردد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
نه از رحم است اگر نخجیر من بسمل نمی گردد به خون من زبان خنجر قاتل نمی گردد مرا نتوان به ناز و سر گرانی صید خود کردن نگردم گرد معشوقی که گرد دل نمی گردد غبار خاطر خلوت سرای او چرا گردم؟ میان دوستان دیوار و در حایل نمی گردد به هر جانب که رو آرم، نظر بر چشم او دارم که صید زخمی از صیاد خود غافل نمی گردد گزیری نیست از خاشاک عصیان بحر رحمت را کریمان را دکان جود بی سایل نمی گردد به یک طالع مگر با ناخن از صلب قضا زادم؟ که رزق من بغیر از عقده مشکل نمی گردد تو از شوریدگی بر خود جهان شوریده می بینی کدامین موج در بحر رضا ساحل نمی گردد؟ نرفت از می غبار زهد خشک از جبهه زاهد به سعی ابر رحمت این زمین قابل نمی گردد شراب تلخ از انگور شیرین خوب می آید نباشد تا خرد کامل، جنون کامل نمی گردد چه دولت خوشتر از خشنودی خصم است عارف را؟ چرا صائب به جرم خویشتن قایل نمی گردد؟ صائب تبریزی