صائب تبریزی
غزل 2001 - 3000
غزل شمارهٔ ۲۸۶۷: زشکر خنده پنهان او دل تازه می گردد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
زشکر خنده پنهان او دل تازه می گردد ز احسان نهانی جان سایل تازه می گردد مشو زنهار از یکتایی محمل نشین غافل زشوخی گرچه در هر جلوه محمل تازه می گردد مروت نیست چون باد سحر پیچد به دامن پا سبکروحی که از رفتار او دل تازه می گردد شکفت از غنچه پیکان او گلگل دل تنگم که جان از صحبت یاران یکدل تازه می گردد ز اشک شمع بر خاکستر پروانه در شبها امید خونبهای من به قاتل تازه می گردد مده از دست با گردن فرازی خاکساری را که برگ از ابر و باران، ریشه از گل تازه می گردد مکش سر از خط تسلیم اگر آزادگی خواهی که از پیچ و خم بیجا سلاسل تازه می گردد سخن را هست در مشکل پسندی رغبتی صائب که می باشد زمین هر چند مشکل، تازه می گردد صائب تبریزی