صائب تبریزی
غزل 2001 - 3000
غزل شمارهٔ ۲۸۴۳: ز خط هشیار کی آن نرگس مخمور می گردد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ز خط هشیار کی آن نرگس مخمور می گردد؟ نمک بیهوشدارو زین می پرزور می گردد زداغ عشق سر تا پای من چشم بصیرت شد که از خورشیدتابان عالمی پر نور می گردد زبی برگی به حسن عاقبت امیدها دارم که دار آخر برومند از سر منصور می گردد پرکاهی مروت نیست خرمن دستگاهان را وگرنه دانه ای قفل دهان مور می گردد زعشق لاله رویان داغ جانسوزی است عاشق را که سردیهای دوران مرهم کافور می گردد اگر آهو حصاری در بیابان کرد مجنون را غزال از دورباش وحشت من دور می گردد چرا از قامت خم می شود کم قوت پیران؟ اگر از حلقه گردیدن کمان پرزور می گردد ندارد اینقدر استادگی تعمیر احوالم به گرد دامنی ویرانه ام معمور می گردد چنان از پرتو منت گریزان است طبع من که از مهتاب زخمم چون نمک ناسور می گردد همان جویای آوازه است خاک مسند آرایان سر فغفور آخر کاسه فغفور می گردد به خود محتاج خواهد پست فطرت دردمندان را طبیب از صحت بیمار خود رنجور می گردد عنان اختیار از دست بیرون می برد خست عصاکش بر در دلها به پای کور می گردد همان از خارخار حرص در زندان بود صائب اگر دست سلیمان پایتخت مور می گردد صائب تبریزی