صائب تبریزی
غزل 2001 - 3000
غزل شمارهٔ ۲۸۱۷: زدندان ریختن عقد سخن زیر و زبرگردد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
زدندان ریختن عقد سخن زیر و زبرگردد کف افسوس می گردد صدف چون بی گهر گردد به اندک فرصتی می گردد از جان سیر تن پرور زگوهرهای فربه رشته لاغر زودتر گردد مکش رو در هم از طوفان چو بی ظرفان درین دریا که هر چینی که بر ابرو زنی موج خطر گردد اگر چون خار و خس خود را زبی برگی سبک سازی درین دریا ترا هر موجه ای بال دگر گردد زخود بیگانه، با خلق آشنا گشتم ندانستم که هر کس آشنای خود نگردد دربدر گردد مرا می زیبد از اهل بصیرت لاف بینایی به قدر داغ اگر دل آدمی را دیده ور گردد به ذوقی شویم از جان دست در سرچشمه تیغش که خضر از آب حیوان با دهان خشک برگردد رود از دست بیرون زر چو بیش از قدر حاجت شد که خون فاسد چو شد آهن ربای نیشتر گردد کنار و بوس می خواهم زخوبان، نیستم طوطی که از آیینه رخساران به حرف و صوت برگردد دل روشن زموج انقلاب آسوده می باشد نجنبد آب گوهر بحر اگر زیر و زبر گردد دل افسرده نگشاید به حرف دلگشا صائب نسیم از غنچه پیکان گریبان چاک برگردد صائب تبریزی