صائب تبریزی
غزل 2001 - 3000
غزل شمارهٔ ۲۸۱۰: ز بار درد من کوه گران بر خویش می پیچد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ز بار درد من کوه گران بر خویش می پیچد زمین از سایه ام چون آسمان بر خویش می پیچد پدر خجلت کشد ز اعمال ناشایست فرزندان خطایی چون زتیر آید کمان بر خویش می پیچد زنقصان نیست پروا مایه داران مروت را تنک مایه است هر کس از زیان بر خویش می پیچد بهم خواهد شکستن سروبستان بال قمری را چنین کز رشک آن سرو روان بر خویش می پیچد نمی پیچد ز آتش هیچ مویی آنچنان بر خود که از نظاره آن نازک میان بر خویش می پیچد چو تار سبحه صددل گرچه در هر حلقه ای دارد کمند زلفش از غیرت همان بر خویش می پیچد به این امید کز تنگ دهانش سر برون آرد سخن در کام آن شیرین زبان بر خویش می پیچد دل سنگ از فراق تازه رویان داغ می گردد گلی هر کس که چیند باغبان بر خویش می پیچد نبرداز رشته جان وصل پیچ و تاب را بیرون در آغوش گهر این ریسمان بر خویش می پیچد اگر تر نیست از رفتار آن سرو روان صائب چرا چندین زموج آب روان بر خویش می پیچد؟ صائب تبریزی