صائب تبریزی
غزل 2001 - 3000
غزل شمارهٔ ۲۸۰۶: سرشک تلخ من در گنبد خضرا نمی گنجد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
سرشک تلخ من در گنبد خضرا نمی گنجد که می پرزور چون افتاد در مینا نمی گنجد به بیرنگی قناعت کن اگر با عشق یکرنگی که هر جا عشق آمد رنگ در سیما نمی گنجد نمی دانم چه خواهد بود احوال گرانجانان که تنهایی در آن وحدت سرا تنها نمی گنجد مرا کرد از وطن آواره آخر جوهر ذاتی که گوهر چون یتیم افتاد در دریا نمی گنجد دلیلی بر شکوه عشق ازین افزون نمی باشد که مجنون با کمال ضعف در صحرا نمی گنجد برون تا رفتم از خود تنگ شد روی زمین بر من که از خود هر که بیرون رفت در دنیا نمی گنجد اگر بیعانه خواهد زلف او عقل و دل و دین را بده صائب که چند و چون درین سودا نمی گنجد صائب تبریزی