صائب تبریزی
غزل 2001 - 3000
غزل شمارهٔ ۲۷۹۸: به امید چه دنبال زبان کس چون جرس افتد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
به امید چه دنبال زبان کس چون جرس افتد؟ خموشی به زفریادی که بی فریادرس افتد قدم بیرون منه از پای خم تا دسترس داری که از خمیازه پا، مست در دست عسس افتد جدا از مرشد کامل مشو کامل نگردیده که رزق خاک می گردد ثمر چون نیمرس افتد نگردد خرج ره چون آب باریکی که من دارم؟ در آن صحرای بی پایان که سیلاب از نفس افتد نمی سوزد دلی بر بلبل رنگین نوای من مگر از شعله آوازم آتش در قفس افتد ز مکر خود رهایی نیست مکار سیه دل را که اول عنکبوت خام در دام مگس افتد سلامت خواهی از خار تمنا پاک کن دل را که بیکارست عاجز نالی آتش چون به خس افتد به خط زان لعل شکر بار دشوارست دل کندن که ترک شهد نتوان کرد چون دروی مگس افتد به خاموشی توان در مخزن اسرار ره بردن که گوهر در کف غواص از پاس نفس افتد نه خرسندی است گر بستم زفریاد و فغان لب را که خامش می شود مظلوم چون بی دادرس افتد جدایی نیست زان از هم شب و روز مرا صائب که از شبهای بی پایان من صبح از نفس افتد صائب تبریزی