صائب تبریزی
غزل 2001 - 3000
غزل شمارهٔ ۲۷۶۸: هر که جام می به روی دلستان بر سر کشید
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
هر که جام می به روی دلستان بر سر کشید آب کوثر در بهشت جاودان بر سر کشید کرد هر کس خامشی در عالم آب اختیار می تواند بحر را چون ماهیان بر سر کشید مهر بر لب زن درین محفل که صاف باده را کوزه سربسته در خم بی دهان بر سر کشید جذبه عشق قوی بازو بلند افتاده است بلبل ما ساغر گل در خزان بر سر کشید می کند شور جنون هر سختیی را خوشگوار سنگ را دیوانه چون رطل گران بر سر کشید زخم خار از دیدن رخسار گلچین خوشترست مرغ بی بال و پر ما آشیان بر سر کشید رفت جان مضطرب در مهد آسایش به خواب تا زخاموشی سپر تیغ زبان بر سر کشید چون خمارآلود جام باده را بر سر کشد؟ آن ستمگر خون عاشق را چنان بر سر کشید گرچه مرگ تلخ صائب ناگوار افتاده است شد سبک هر کس که این رطل گران بر سر کشید صائب تبریزی