صائب تبریزی
غزل 2001 - 3000
غزل شمارهٔ ۲۷۶۴: چون صراحی رخت در میخانه می باید کشید
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
چون صراحی رخت در میخانه می باید کشید این که گردن می کشی پیمانه می باید کشید کم نه ای از لاله، صاف و درد این میخانه را با لب خندان به یک پیمانه می باید کشید می شود سنگین زبار خلق میزان حساب سختی از اطفال چون دیوانه می باید کشید نیل چشم زخم می باید وصال گنج را ناز جغد ای گوشه ویرانه می باید کشید پیش ازان کز سیل گردد دست و پای سعی خشک رخت خود بیرون ازین ویرانه می باید کشید حرص هیهات است بگشاید کمر در زندگی تا نفس چون مور داری دانه می باید کشید خلوت فانوس جای شمع عالمسوز نیست این الف بر سینه پروانه می باید کشید تا چون ابر و مطلع برجسته ای انشا کنی عمرها زلف سخن را شانه می باید کشید می کند با آن قد موزون نظر بازی به شمع سرمه ای در دیده پروانه می باید کشید دل زقرب زلف نزدیک است خود را گم کند اندکی زنجیر این دیوانه می باید کشید عشق از سر رفت بیرون و غرور او نرفت ناز مهمان را زصاحبخانه می باید کشید نیست آسایش درین عالم که بهر خواب تلخ منت شیرینی افسانه می باید کشید از خط مشکین غرور آن سمنبر کم نشد ناز گل از سبزه بیگانه می باید کشید در بهارستان یکتایی بلند و پست نیست ناز خار و گل به یک دندانه می باید کشید مدتی بار دل مردم شدی صائب بس است پا به دامن بعد ازین مردانه می باید کشید صائب تبریزی