صائب تبریزی
غزل 2001 - 3000
غزل شمارهٔ ۲۷۵۳: مست شد نقاش تا آن چشم جادو را کشید
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
مست شد نقاش تا آن چشم جادو را کشید طاقتش شد طاق تا آن طاق ابرو را کشید خامه مانی کز او آب طراوت می چکید موی آتش دیده شدتا آن گل رو را کشید خامه مو در کفش سر رشته زنار شد نقش پردازی که زلف کافر او را کشید دیگر از بار خجالت سرو سر بالا نکرد تا مصور بر ورق آن قد دلجو را کشید رشته عمرش به آب زندگی پیوسته شد خامه مویی که آن لعل سخنگو را کشید دست و پا گم می کند از شوخی تمثال او آن که صد ره بی کمند و دام آهو را کشید حیرتی چون حیرت آیینه گر افتد به دست می توان صائب شبیه چهره او را کشید صائب تبریزی