صائب تبریزی
غزل 2001 - 3000
غزل شمارهٔ ۲۷۴۹: باده منصور در جام و سبوی من رسید
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
باده منصور در جام و سبوی من رسید صاف شد این سیل خونین تا به جوی من رسید عالمی خوشوقت شد از نافه سودای من بر جنون زد بر دماغ هر که بوی من رسید گشت شیرین از صفای سینه من چون صدف آب تلخ و شور دریا تا به جوی من رسید عشق نارس بود تا در شیشه افلاک بود این شراب خام آخر در کدوی من رسید غیرتم از نارسایی خون خود را می خورد گرچه از مشرق به مغرب گفتگوی من رسید آب آهن را زمین تشنه لب آهن رباست تیغ او خواهد به فریاد گلوی من رسید آه نومیدی غبار هستیم را برده بود بر سر بالین من تا چاره جوی من رسید در تلافی کوه غم از خاطرش برداشتم دوش هرکس را گرانی از سبوی من رسید سالکان را شوق من صائب سبکرفتار کرد هرکسی هرجا رسید از گفتگوی من رسید صائب تبریزی