صائب تبریزی
غزل 2001 - 3000
غزل شمارهٔ ۲۶۶۹: ساغر می دور از آن لبها اگر یک دم شود
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ساغر می دور از آن لبها اگر یک دم شود خط به گرد ساغر می حلقه ماتم شود دست ارباب مروت در حنای غفلت است زخم ما را خون گرم ما مگر مرهم شود عشق دارد دامها در خاک در هر ذره ای ورنه تنها دانه ای چون رهزن آدم شود؟ نرگس مست تو از می می شود هشیارتر سرمه خواب گران در چشم آهو رم شود برق را آسودگی در جامه فانوس نیست راز عاشق اخگر پیراهن محرم شود در خم هر حلقه یک عالم پریشان خفته است آه اگر آن زلف از باد صبا درهم شود سرکشی تا چند خواهی کرد ای ابروکمان؟ صبر آن دارم که زور این کمانها کم شود بیستون را جان شیرین کرد در تن کوهکن عشق اگر بر سنگ اندازد نظر آدم شود دیده امید ما از آرزو پر می شود ساغر خورشید اگر لبریز از شبنم شود هر که رو آرد به طوف کعبه با اشک نیاز نقش پایش پیروان را چشمه زمزم شود فکر روشن می کند آیینه ادراک را سر مپیچ از کاسه زانو که جام جم شود از غبار غم فلکها مهره گل گشته اند دل درین ماتم سرا چون می شود بی غم شود؟ پایکش چون کعبه در دامن که در ملک وجود هر که در دامن کشد پا قبله عالم شود وادی نام است سنگ راه ارباب کرم هر که صائب طی این وادی کند حاتم شود صائب تبریزی