صائب تبریزی
غزل 2001 - 3000
غزل شمارهٔ ۲۶۴۱: صورت شیرین اگر از لوح خارا می رود
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
صورت شیرین اگر از لوح خارا می رود از دل سنگین ما نقش تمنا می رود می دود مجنون به زور عشق بر گرد جهان آب دارد قوت از سرچشمه هر جا می رود برنمی آید غرور حسن با تمکین عشق یوسف از کنعان به سودای زلیخا می رود عمر چون سیل و عدم دریا و ما خاروخسیم در رکاب سیل، خار و خس به دریا می رود مرگ را آلودگی کرده است بر ما ناگوار نقره بی غش در آتش بی محابا می رود از خیال بازگشت گلستان آسوده است شبنمی کز جلوه خورشید از جا می رود نیست صحبت را اثر در طینت آهن دلان تیزی سوزن کی از قرب مسیحا می رود؟ در طریق عشق خار از پا کشیدن مشکل است ریشه در دل می کند خاری که در پا می رود در قیامت هم نمی یابد حریم سینه را از خرام او دل هرکس که ازجا می رود شرم مجنون شوخی از چشم غزالان برده است بی نگهبان محمل لیلی به صحرا می رود می رود داغ کلف صائب اگر از روی ماه فکر خال و خط او هم از دل ما می رود صائب تبریزی