صائب تبریزی
غزل 2001 - 3000
غزل شمارهٔ ۲۶۳۱: دوش بر من سایه آن سرو روان افکنده بود
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
دوش بر من سایه آن سرو روان افکنده بود شاخ گل دستی به دوش باغبان افکنده بود شرم رویش از عرق صددیده بیدار داشت چشم را هر چند در خواب گران افکنده بود گرچه آب از سایه اش چون ابر رحمت می چکید از نگاه گرم آتش در جهان افکنده بود صبر و عقل و هوش را باد بهار جلوه اش بر سر هم همچو اوراق خزان افکنده بود جلوه مستانه اش از طره عنبرفشان همچو دریا موج عنبر بر کران افکنده بود نرگس مستانه اش از سرمه شرم و حیا شوخ چشمان هوس را از زبان افکنده بود از حجاب عشق بودم حلقه بیرون در زلف او هر چند دستم در میان افکنده بود مهر خاموشی حجاب چهره مطلب نبود نور رویش پرده از راز نهان افکنده بود از شکوه حسن، خورشید جهان افروز او چاک در جیب فلک چون کهکشان افکنده بود سرو بالا دست او از خارخار پای بوس خار در پیراهن آب روان افکنده بود در زمین او جلوه مستانه، نقش پای او هر طرف طرح بهشت جاودان افکنده بود راست بوده است این که ریزد درد بر عضو ضعیف پیچ و تاب زلف در موی میان افکنده بود از حجاب عشق صائب بود جایم زیر تیغ گرچه بر من سایه آن ابرو کمان افکنده بود صائب تبریزی