صائب تبریزی
غزل 2001 - 3000
غزل شمارهٔ ۲۶۲۲: ریزش اشک ندامت غافلان را بس بود
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ریزش اشک ندامت غافلان را بس بود مشت آبی لشکر خواب گران را بس بود می شود پشت کمان از آتش سوزنده نرم آه گرمی روی سخت آسمان را بس بود زود می پاشد زهم در پیری اوراق حواس آه سردی ریزش برگ خزان را بس بود ما سیه روزان به اندک روی گرمی قانعیم کرم شب تابی چراغ این دودمان را بس بود چون هوا مغلوب شد، در دست خاتم گو مباش باد در فرمان سلیمان زمان را بس بود کار تیغ از دست آید چون قوی افتاد دل پنجه مردانگی شیر ژیان را بس بود حسن سرکش را دعای جوشنی چون عشق نیست طوق قمری دیده بان سروروان را بس بود هست بی زحمت مهیا آنچه می باید ترا مهر خاموشی سپر تیغ زبان را بس بود سیل بی رهبر به دریا می رساند خویش را جذبه منزل دلیل این کاروان را بس بود می توان بردن زسیما ره به کنه هر کسی صائب از مکتوب، عنوان نکته دان را بس بود صائب تبریزی