صائب تبریزی
غزل 2001 - 3000
غزل شمارهٔ ۲۵۵۹: عمر را کوته نفسهای پریشان می کند
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
عمر را کوته نفسهای پریشان می کند ختم قرآن را ورق گردانی آسان می کند خون حنای عید باشد کشتگان عشق را شمع بیجا گریه بر خاک شهیدان می کند عاشقان را اختیاری نیست در افشای راز عشق در دل کار اخگر در گریبان می کند سینه را دل چاک می سازد به امید وصال پسته را شوق شکر در پوست خندان می کند باده را از بیخودان دست تعدی کوته است سیل در معموره چون افتاد طوفان می کند می شود از جلوه محشر دو بالا حیرتش هر که را آن سرو خوش رفتار حیران می کند سینه های گرم می گردد خنک از آه سرد این سفال تشنه را سیراب، ریحان می کند کجروی از مار راه تنگ بیرون می برد تنگدستی نفس کافر را مسلمان می کند از زلیخای جهان بگریز کاین بی آبرو مصر را بر یوسف بی جرم، زندان می کند از تن آسانی شود هر کس که صائب خرقه پوش پای خواب آلود پنهان زیر دامان می کند صائب تبریزی