صائب تبریزی
غزل 2001 - 3000
غزل شمارهٔ ۲۵۵۲: محو جانان خویش را جانان تصور می کند
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
محو جانان خویش را جانان تصور می کند قطره خود را بحر بی پایان تصور می کند هر که در سرگشتگی ثابت قدم گردیده است کوه را ابر سبک جولان تصور می کند سرو سیمین ترا دیده است هر کس در لباس جان بی تن را تن بی جان تصور می کند باده جان بخش را مخمور در دلهای شب در سیاهی چشمه حیوان تصور می کند هر که آتش زیر پا دارد درین وادی چو برق خار و خس را سنبل و ریحان تصور می کند حیرت دیدار روی هر که را با خود کند عالمی را همچو خود حیران تصور می کند بس که در خون جگر غلطیده ام، نظارگی هر سر موی مرا مژگان تصور می کند در تماشای تو از بس کرده ام قالب تهی هر که می بیند مرا بی جان تصور می کند هر که چون صائب دلش گوهرشناس وقت شد دم زدن را عمر جاویدان تصور می کند صائب تبریزی