صائب تبریزی
غزل 2001 - 3000
غزل شمارهٔ ۲۵۵۱: سیرچشمی تنگدستان را توانگر می کند
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
سیرچشمی تنگدستان را توانگر می کند موم را این بحر گوهر خیز عنبر می کند داغ دارد سینه ام را بیقراریهای دل این سپند شوخ خون در چشم مجمر می کند لعل سیرابش کجا دارد غم لب تشنگان؟ چشمه حیوان کجا یاد سکندر می کند؟ عندلیب از بیقراری سینه می مالد به خار شبنم بی شرم گل بالین و بستر می کند می دهد اهل نظر را بر سر خود عشق جای از حباب این بحر گوهرخیز افسر می کند تا غبار خط لب لعل ترا در بر کشید گوهر از گرد یتیمی خاک بر سر می کند چشم زار ما نخواهد ماند زیر دست و پای شوق خرمن مور ما را صاحب پر می کند این چه حسن عالم آشوب است کز هر جلوه ای صفحه آیینه را صحرای محشر می کند لامکان سیران خبر دارند از پرواز ما شعله ما رقص در بیرون مجمر می کند این جواب آن غزل صائب که می گوید مثال عالمی را یک نگاه گرم کافر می کند صائب تبریزی