صائب تبریزی
غزل 2001 - 3000
غزل شمارهٔ ۲۵۲۷: نیستم آتش که هر خاری به زنجیرم کند
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
نیستم آتش که هر خاری به زنجیرم کند آفتاب بی نیازم تا که تسخیرم کند؟ تا دغل از دوستداران دیده ام رنجیده ام پاکبازم، بد حریفی زود دلگیرم کند آبروی سعی را گوهر کند ویرانه ام گنج بردارد سبکدستی که تعمیرم کند چون قفس در هر رگم چاکی سراسر می رود سوزن عیسی به تنهایی چه تدبیرم کند؟ دایه بیدرد شکر می کند در شیر من شیر مردی کو که آب تیغ در شیرم کند؟ کی به مردن آسمان از خاکمالم بگذرد؟ بالم از پرواز چون ماند پر تیرم کند منت روزی چرا از خرمن دو نان کشم؟ من که چشم مور گندم دیده ای سیرم کند آرزویی می کند صائب شکار لاغرم من کیم تا صید بند عشق نخجیرم کند؟ این جواب آن که می گوید شفایی در غزل رشک معشوقی چه شد، مگذار تسخیرم کند می کنم از سر برون صائب هوای خلد را بخت اگر از ساکنان شهر کشمیرم کند صائب تبریزی