صائب تبریزی
غزل 2001 - 3000
غزل شمارهٔ ۲۵۱۹: رخنه سیل اشک من در سد اسکندر کند
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
رخنه سیل اشک من در سد اسکندر کند خون گرمم ریشه در فولاد چون جوهر کند مهر خاموشی چه سازد با دل بیتاب من؟ سنگ خارا را شرار شوخ من مجمر کند از حدیث تلخ ناصح شد گرانتر خواب من بادبان را کشتی پربار من لنگر کند حاصل تن پروری غیر از گداز روح نیست چربی پهلوی گوهر رشته را لاغر کند مبتلای شش جهت را چاره جز تسلیم نیست رخنه زور نقش هیهات است در ششدر کند سینه چون بی آرزو شد روضه جنت شود دل چو گردد آب، کار چشمه کوثر کند ناقصان را خلق خوش سازد ز ارباب کمال در نظرها عیب خامی را هنر عنبر کند آرزوی آب حیوانش شود صورت پذیر روی در آیینه زانو گر اسکندر کند حرص صائب تلخ دارد زندگانی را به مور ورنه اکسیر قناعت خاک را شکر کند صائب تبریزی