صائب تبریزی
غزل 2001 - 3000
غزل شمارهٔ ۲۵۱۱: عشق شورانگیز اگر جا در دل خارا کند
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
عشق شورانگیز اگر جا در دل خارا کند کعبه را چون محمل لیلی جهان پیما کند در سر اندیشه او عقل آخر سرگذاشت در دل دریا شناور چند دست و پا کند؟ جرأت بر گرد سر گردیدن شکر کجاست؟ من گرفتم مور عاجز بال و پر پیدا کند جان مشتاقان به پابوس قیامت می رسد یار بی پروای ما تا آستین بالا کند از لباس ظاهر آزادم، سبکدستی کجاست کز سرم اندیشه دستار را هم وا کند رتبه آزادگی بنگر که نخل میوه دار از حجاب سرو نتوانست سر بالا کند در فضای لامکان از تنگی جا شکوه داشت دل چه بال و پر درین دامان صحرا واکند؟ شیخ شهر از گوشه گیری شهره آفاق شد سر به جیب خاک بردن دانه را رسوا کند سوزن عیسی تواند لاف بینایی زدن رشته سردرگم ما را اگر پیدا کند تیغ بردارد به انداز سرش هر موجه ای خودنمایی چون حباب آن کس که در دریا کند گرنگردد از شنیدن طبع اهل دل ملول صائب از هر قطره خون دفتری انشا کند صائب تبریزی