صائب تبریزی
غزل 2001 - 3000
غزل شمارهٔ ۲۴۳۰: از وصال یار داغ حسرت من تازه شد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
از وصال یار داغ حسرت من تازه شد همچو صبح از مهر تابان قسمتم خمیازه شد تا تو رفتی برگ عیش باغ بی شیرازه شد خنده گلهای بیغم سر بسر خمیازه شد دل پریشان گشت تا شد دور ازان موی میان می رود بر باد اوراقی که بی شیرازه شد دید تا طرف بناگوش و لب خندان تو صبح بر خورشید تابان تلخ چون خمیازه شد خاطری فارغ ز فکر نوبهاران داشتند داغ مرغان قفس از دیدن گل تازه شد می شود نام بزرگان از هنرمندان بلند بیستون از تیشه فرهاد پرآوازه شد ساحل دریای بی پایان به جز تسلیم نیست چاره حیرانی است حسنی را که بی اندازه شد داشت از دندان مرا شیرازه اوراق حیات ریخت تا دندان، کتاب عمر بی شیرازه شد گرچه عرفی پرده ساز سخن را تازه کرد این نوا از خامه صائب بلندآوازه شد صائب تبریزی