صائب تبریزی
غزل 2001 - 3000
غزل شمارهٔ ۲۴۲۷: خط عیان شد تا بساط زلف او برچیده شد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
خط عیان شد تا بساط زلف او برچیده شد فتنه ها بیدار گردد چون علم خوابیده شد سالها دندان خاموشی فشردم بر جگر تا دهانم چون صدف پر گوهر سنجیده شد در دل عشاق بیم بازگشت حشر نیست در بهشت افتاد هر تخمی که آتش دیده شد ریخت چون دندان، امید زندگی بی حاصل است می رسد بازی به آخر مهره چون برچیده شد پنجه تدبیر از کارم سری بیرون نبرد شانه را صدچاک دل زین زلف ماتم دیده شد از سبکسیری، بساط زندگی چون گردباد تا نفس را راست کردم چیده و برچیده شد سازد اسباب توجه را فزون درماندگی چار جانب قبله گردد قبله چون پوشیده شد فتنه دنیا شدن صائب زکوته دیدگی است چشم می پوشد زعالم هر که صاحب دیده شد صائب تبریزی